آروزی فرج
کی می شود خدایا آ، ن ماه عالم آرا ، در آسمان درآید
تا در جهان پرجور ، با داعیان پردور، از حق نشان درآید
کی می شود خدایا ، با لطف بی کرانت ،آن بهترین نشانت
از سینه ی سیاهی ، در رفع هر تباهی ، خورشیدسان درآید
مردیم بس که خوردیم ، ، باشور اشتیاقش ، خون دل از فراقش
کی می شود خدایا ، بهر صفای دلها ، صاحب زمان درآید
تا کی امیدوارش ، با درد انتظاش ، در غم اسیر باشیم
لفطی نما خدایا ، تا با وجود مولا ، غم از جهان درآید
«آبی» که آه و اندوه ، از دردهای انبوه ، در سینه اش شده کوه
با مغز مات و منگش ، از قلب تار و تنگش ، آه و فغان درآید