واقعاً که رفتار بعضی سیاستمداران و نمایندگان عرصه دیپلماسی و پیشقراولان روابط فرهنگی و ورزشی و اقتصادی و غیره در رابطه با مشوقان و پشتیبانان عوامل تروریستی مایه تعجب است زیرا به گونه ایست که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده و هیچ جرمی به وسیله ایشان رخ نداده یا اگر رخ داده ظاهراً آنقدر مهم نیست که به مراوده های دوستی صدمه ای بزند و یا قراردادهای بازرگانی و ارتباطات نزاکتی و خوش و بش های روز مره و یا هفتگی را تحت الشعاع قرار دهد .درعین حالی گاه گاهی برای خالی نبودن عریضه به کنایه و اشاره جوری که کسی زیاد متوجه نشود و به گوشه قبای ایشان برخورد نکند مطالبی گفته می شود .در عین حال که آمریکا و اسراییل را که از دور به عنوان معاونین تحریک شده و تطمیع شده جرم مشغول کمکهای سیاسی و نظامی و تدارکاتی می باشند همه جور مورد هجمه های تبلیغاتی قرار می دهیم ولی حاضر نیستیم درصدی از آن هجمه هارا متوجه بنیانگزاران و حامیان ایدیولوژیکی و مالی و تبلیغاتی ایشان که درضمن محکمترین جای پای آمریکا و اسراییل هم هستند ،کنیم و اسمی از ایشان به عنوان مجرم ببریم ، حتی با رابطه و رفت و آمد با ایشان ناخوداگاه با عث توجیه وجه ی ایشان و تقویت بنیه ی زورگوییشان و در ضمن تضعیف جبه ی مخالفانشان هم که اغلب شیعیان و گروههای ضد امپریالیستی و ضد دیکتاتوری می باشند ،می شویم .
هر خوش وبش و رابطه حسنه ای که با ایشان برقرار کنیم مثل تیری است که به قلب ستمدیدگانشان می زنیم و خشم خدا و ملایکش را برعلیه خود برمی انگیزیم وسنگری از سنگرهای حق گویان و عدالت جویان را به ستمکاران و جنایت پیشه گان تحویل می دهیم .زیرا ایشان روابط خوب با مارا مایه ی دهنکجی به مخالفانشان قرار می دهند که مصداق بارز آن رابطه با ترکیه و عرستان است که هردو از بنیانگزاران و پشتیبانان گروههای تروریستی ی ضد بشری می باشند .و نیز در سرکوب مخالفان داخلی شان ازهیچ جنایتی پرهیز نمی کنند.امیدوارم هنوز چوب این حکومتهای جنایتکار را بطورمستقیم نخورده ایم بشناسیمشان و با توکل به خدا اقدامات لازم را دردفعشان به عمل آوریم .
داعشی آدم که نه حیوان که نه شیطان بود
فاقد ایمان و عقل و منطق و وجدان بود
گرچه دارد ظاهری انسانی و پر ادعا
لیک در درندگی بدتر ز هر حیوان بود
او ز تیمور و ز چنگیز و ز هیتلر بدتر است
بس که خون خلق ریزی بهر وی آسان بود
بدترین درندگان جمعند در این حزب شوم
هرکسی در آن بود خونخوار بی ایمان بود
ذره ای رحم و مروت نیست در رفتار وی
چون کمال لذتش در کشتن انسان بود
او ز صهیونیست هم بدتر بود در خون خوری
گرچه ذکرش دم زدن از دین و از قرآن بود
فتنه ی آل سعود است این پلید فتنه گر
زین جهت با او همیشه همدل و پیمان بود
آمریکا این جانی طغیانی روی زمین
در تمام فتنه هایش نیز پشتیبان بود
آی انسانهای با وجدان و دلسوز جهان
متحد باشید زیرا دیو در میدان بود
کار او کشتار انسانهای پاک است و نجیب
شعله های شر او بی حد و بی پایان بود
سینه ی « آبی» ز شر این شرور نابکار
پر غم و اندوه وسوز و محنت و افغان بود
یک شکل بد در سیما ، تأثیرش افزون باشد
از هرچه تبلیغاتی ، در هرچه کانون باشد
ذهنی که سیما سازد ،با یک نمایش سرکش
دیگر حریفش نه دین ، نه عقل و قانون باشد
یارب تو خود سیما را، از هر نظر نیکو کن
تا نیکی و نیکویی ، با خلق مقرون باشد
ز طوفانی که دیو شب درین عالم علم کرده است
دلم در سینه ازتنگی هوای صبحدم کرده است
درین دنیای طوفانی وزین طوفان طغیانی
امید از قلبها چون بز زترس گرگ رم کرده است
هیولایی که دلها را قرین بنموده با وحشت
قدمهای قیامت را به برپایی قلم کرده است
زبس امیال شیطانی به دلها گشته طوفانی
به بد مستی ی بد کیشان زمان را مغتنم کرده است
خوراک و آب شیرین را غم و درد قرین دل
به کام چاره اندیشان به تلخی مثل سم کرده است
وفور درد جانسوزی که در جانها زده خیمه
بروی چهره هاشان هم بساط چین و خم کرده است
دگر کو مرد میدانی که دارد پای پیمانی
که پشت کوه را ماتم چو پشت دال خم کرده استت
نه من تنها درین بحران شدم حیران و سرگردان
که پای عقل هر فردی ز ره پویی ورم کرده است
زبس وسواس و حیرانی به جانها گشته طولانی
برای هر مسلمانی حقیقت را اصم کرده است
ریا و جور با هم دم برارند از مسلمانی
ولی اسلام زین زشتی سفر سوی عدم کرده است ز تهمتها که بر احمد زده بدسیرتی مرتد
بسی آشفتگی جاری در افکار امم کرده است
فقط با عقل پرایمان توان ایستاد در میدان
که سلمان رشدی ی ملعون خدا را متهم کرده است
درین جولان در دریا ز کشتی های وحشت زا
هنر بهر فرار از آن سکوتش را بلم کرده است
خلیفه آل قومیت برای ماندن شوکت
عربها را غلامان کثیفان عجم کرده است
چه انسانهای پاکی را برای حفظ خوکیها
به روی صحنه ها پرپر چو کاهوی و کلم کرده است
خدایا نور لطفت را درین ظلمت نمایان کن
که شیطان بهر گمراهی چراغکها رقم کرده است
برای طرح یک دعوا و در تحریک مغزکها
هزاران بینه حاضر به همراه قسم کرده است
معاویه شده جاری به مرتدهای وهابی
گروه عمرو عاصان را برای خود حکم کرده است
اماما مهدیا جانا به شیعه یک نظر بنما
که قصد قلع و قمعش را نژاد معتصم کرده است
زمانه حیله بازی را رسانده در چنان حدی
که دشمنهای ایزد را رییسان حرم کرده است
خداجویان صادق را نموده خوار و بی ارزش
بدآیینان خاین را عزیز و محترم کرده است
چه جاهی را شده غاصب ز قرآن دم زن کاذب
ز بس در بین نادانان جسورانه منم کرده است
کلید خانه ی حق را گرفته در کف و از آن
چنان خورده است مستانه که تا مغرب شکم کرده است
به هر جا کنفرانس دین شده برپای در تمرین
جلودارانه آنجا را پر از ننگ قدم کرده است
اگر چه در نگهبانی کمر بسته است در ظاهر
ولی سود کلانش را برای خود صنم کرده است
ز نفت این ثروت قارون که جاری گشته چون کارون
تمام اژدهاها را دهن پر از کرم کرده است
زجیب خالی ی مردم بدون کمترین شرمی
تمام بانگها را پر زدینار و درم کرده است
به بام کعبه چون کبکش خروسی خواند از مستی
به قعر رذلی پستی هوای جام جم کرده است
چه جای دوستی باشد میان ما و آن جانی
که بریاران حق جومان بسی جور و ستم کرده است
چرا تازند حق جویان به اسراییل و آمریکا
بدون نام او بردن مگر او جرم کم کرده سات
خطرناکی که او دارد ندارد هیچ عفریتی
که اسراییل جرمش را به مکر او به نم کرده است
لطافت از دل «آبی» پریده مثل مرغابی
درون سینه ی تنگش ز غوغایی که غم کرده است
باز سالگرد روزی رسید که نه تنها نمی توان به آن افتخار کرد و آنرا تبریک گفت بلکه باید آن را مایه ی ننگ ایرانی دانست و فرارسیدن آن را برای حوادث نکبت باری که براثر هوسبازیهای شیطانی و جهالتهای آشکار آن به وجود می آید تسلیت گفت و این درست برعکس نوروز است که با اثرات گرانبار خود مایه مباهات و افتخار تاریخ ایران می باشد. چهارشنبه سوری را درحقیقت می توان روز آزمایش درجه مردم آزاری و جهالت یک عده از مردمی دانست که عقده های درونی خود را به بهانه ی اجرای یک سنت دیرینه ی تاریخی بدون کوچکترین احساس مسؤلیتی بیرون می ریزند و به لعنت و نفرین مردم آسیب دیده و وحشت زده از سر و صداهای ناهنجار ترقه های انفجاری و آتش بازیهای بی خاصیت و پر ضرر هم توجهی نمی کنند .