بنام خدای قادر متعال
در قسمت اول فقط در مورد ترانه هایی که دشمن ممکن است از آنها بهانه ای برای اتهام نژاد پرستی علیه ایران درست کند ، صحبت شد که البته با شعار انقلاب اسلامی هم که وحدت اسلامی و در سطح کلی تر هم آوایی ی انسانی است ناسازگاری دارد .زیرا اگر ما ادعای مسلمانی می کنیم هیچ موقع نباید به صرف اینکه در داخل مرزهای خاکی به شکل مخصوصی به نام ایران زندگی می کنیم ، ادعا کنیم بهترین افراد جهان هستیم . چه بسا در داخل همین سرزمین افرادی زندگی می کنند که بویی از انسانیت نبرده اند و اگر قدرت داشته باشند از ارتکاب هیچ جنایتی رو گردان نیستند که پرونده های دادگاههای کیفری و حقوقی شاهد این مدعاست.و درکشوهای جنایتکار و جانخواری مثل انگلیس و آمریکا افراد شایسته و وارسته ای زندگی کنند که که در ایران هم مثلشان کم وجود داشته باشد و با آشنایی به صفات خوبشان به حالشان غبطه بخوریم .مثل آن انگلیسی که تمام عمرش را در کنار عکسهای کودکان عراقی در چادری داخل یکی از خیابانهای معروف لندن زندگی کرد تا وقتی که جانش را بر سر این کار گذاشت و متأسفانه در رسانه های ایران چندان نامی هم از او برده نشد و یا آن سرباز آمریکایی که در عراق بجای اینکه به خلق مظلوم عراق تیراندازی کند ، همسنگریهای جنایتکار خود را هدف گلوله قرار داد و جهت محاکمه به آمریکا برگردانده شد .
آری اگر بینشی منصفانه ، و حقیقت جویانه در کار باشد از این نمونه ها به صورت ریخته پراکنده فراوان دیده میشود .ولی عاشقان حقیقت باید آنها را بیابند و درک کنند و در ردیف قهرمانان بزرگ تاریخ قرار دهند ..چقدر عظمت می خواهد که به خاطر پشتیبانی از بیگانگان مظلوم با هموطنانی جنایتکار درافتی و نه تنها جانت که حتی آبرویت را هم برسر این کار بگذاری .و بعد از مرگ هم نه تنها هموطنانت شهیدت ندانند که اسمت را خاین هم بگذارند .پس خاک عظمت آفرین نیست ، بلکه عظمت به بزرگی روح است و یک انسان مسملمان واقعی کسی است که واقع بینانه انتخابش جوهره ی اصلی ی انسانیت باشد .و اگر صدا و سیما واقعاً ادعا می کند تریبون فریاد مظلومان و عدالت خواهان جهانست باید از چنین چهره های درخشانی هم بدون تعصب به هم وطن نبودنشان آنها را به عنوان شهدای بزرگ راه آزادی و عدالت در ردیف شهدای بزرگ ایران و فلسطین و لبنان که مهمتر از جانبازی در راه وطن می باشد ، قرار دهد و با عظمت از ایشان یاد کند و نامشان را جاویدان بدارد ، تا هم باعث تقویت روحیه همفکرانشان و هم تضعیف روحیه ی مخالفانشان و هم رسوایی دولتهای بی آبرویشان شود.و برای دست اندرکاران آن اجری خدایی داشته باشد .
بنام خدا
چندی است که صدا وسیما تمایل شدید به پخش ترانه های ناسیونالیستی ایران مدارانه و میهن پرستانه پیدا کرده است و سعی می کند افتخار ایرانی بودن را به رخ جهانیان بکشد .که به حساب خودش با این خیال خام می خواهد هم باعث وحدت جامعه ایرانی شود.و هم باعث شود دشمن از این رجز خوانی ها وحشت کند و کار به کار ایران نداشته باشد، یا فشارهای همه جانبه اش راکم کند .
البته امکان دارد عده ای از افرادی را که با مذهب رابطه ی چندان خوشی ندارند و تنها مهر وطن آنهم در حد کلمات و ادعاهای تو خالی دلشان را خوش میکند ، قدری جذب کند ، ولی هر گز در آنها موجی را بوجود نمی آورد که بخواهند آگاهانه با شناسایی دوست از دشمن صادقانه از جان و دل به وطنشان خدمت کنند . جون چیزی که از همه بیشتر باعث صداقت در خدمت می شود ، ایمان به خدا و انجام کار برای اوست که خود شاهد صداقت انسان در کارش می باشد . ولی کسی که با عشق وطن بخواهد کاری کند ، به محض اینکه به مشکلی برخورد کند و یا متوجه شود یک هم وطنش به جای خدمت خیانت می کند و همه جا هم کارش پیش می رود . او هم دلسرد می شود و پس ازمدتی یا کنار می کشد و یا همدست او می شود. ولی کسی که به خاطر خدا و بر مبنای اعتقادات اسلامی فعالیت می کند ،هیچ موقع از پا در نمی آید .چون خدارا حاضر و ناضر کارش می داند و میداند اگر هم در راه خدمتش شهید شود ، خدا اجر کارش را در سرای باقی به او میدهد .ولی اجر شهید راه وطن عاری از اعتقاد به خدارا که می خواهد بدهد؟
. متأسفم از اینکه گویا جامعه شناس و روانشناس متعهدی در این رسانه ملی پیدا نمی شود که با تحلیلی درست زوایای مخرب این کار را شناسایی و به صدا و سیما گوشزد نماید . شاید هم مهره های مشکوک طاغوتی و شناسایی نشده ای هستند که آثار آن را می دانند و عمداً این کار را میکنند و از مسؤلان خوش خیال جایزه هم می گیرند .
آری بعضی از به اصطلاح هنرمندانی که عشق وطن چنان به غلیانشان درآورده و به صحنه شان کشیده که دیگر حتی از خدا و پیغمبر و اسلام و شعار امام و شهدا هم فرامش کرده اند. در صدا و سیما می آیند و پسرخاله وار با بعضی مجریان سطحی نگر چایی می خورند و گپی هم می زنند و ترانه ای بوالهوسانه هم به عشق وطن اجرا میکنند و به حساب خودشان با این کار پر طرفدار حق وطن را از گردنشان ادا می کنند . همانطور که در فتنه 88 سران مشکوک الحال شعار « نه فلسطین نه لبنان ، جانم فدای ایران » را به خوراک بعضی ها داده بودند و می خواستند به خاطر احساس مسؤلیت در دورانی بحرانی که خودشان و نفوذی هایشان در اجتماع و ارگانهای مختلف به وجود آورده بودند ، دین وطن را از گردنشان ادا کنند و به قول خودشان فقط به فقط به همین خاطر به میدان آمده بودند والبته شاید هم آنقدر شم سیاسی شان کم بوده که نمی دانسته اند دارند با ساز دشمن می رقصند و آبروی خود را به آسیاب پرکار وی می ریزند . من که از دل ایشان خبر ندارم خدا این را بهتر می داند که البته به احتمال ضعیف اگر چنین بوده به جای نخبه باید در مورد ایشان عنوان خنگ و ساده لوح را بکار برد .
چون اگر کسی بخواهد واقعاً به این مملکت خدمتی بکند ، باید بدون دل خوش کردن به دشمن با همانگی افراد دلسوز ، صادق و متعهد به اسلام و خدت صادقانه به مردم در رفع نواقص براید و باعث تقویت یک نظام اسلامی عادلانه و مردمی گردد ، نه اینکه باعث تضعیف آن و تقویت دشمن و دلخوشی مزدوران وابسته اش شود که کاه و جو خوران ،پس استعمال غلیان و صرف باده ای مغز پوک کن ،پشت تریبونهای تبلیغاتی غربی های زالو صفت و غارتگر ،عربده کشان و گاه وزوز کنان برای کمبود آزادی ی ملت ایران شعار می دهند و روی تشک نرم و زیر لحاف گرم ندای انقلاب سرمی دهند که بیایند تخت و تاج از دست رفته شان را پس بگیرند . آری آنها حاضرند مملکتی را به هم بریزند ولی خودشان در زندگی قدرت تحمل کوچکتریت نارسایی را ندارند و حتی از خوشگذرانی هایشان هم حاضر نیستند به خاطر خدمت به دین و میهنشان کم کنند .
آری این هنر دوستان خام ولی صادق و پرشور (نه هنرمندان ) هم با اجرای بعضی ترانه ها ی تفرقه افکنانه اسلامی چون باعث انزوا و تضعیف اسلام در ایران و نیز باعث انزوا و تضغیف ایران در بین کشورهای اسلامی و جهان می شوند و در واقع با ریختن آب به آسیاب دشمن جانی ، مکار و همیشه در کمین به ریش شهدا که به خاطر خدا و جهت تحقق اسلام در سرتاسر جهان مردانه و صادقانه پا به میدان گذاشته اند می خندند و به وحدت اسلامی ضربه های جبران ناپذیر می زنند و شعار اول انقلاب را که وحدت امت اسلامی و حمایت از مستضعفان و برقراری عدالت فراگیر جهانی بود ، زیر سؤال می
برند .آنها نمی دانند که دشمن منتظر چنین برنامه ها و شعارهایی است تا با پخش
آنها ایران را به اتهام نژادپرستی هم در بین کشورهای اسلامی و هم در عرصه ی جهانی منزوی کند و باعث دلسردی انقلابیونی شود که در سطح جهان به انقلاب ایران دل خوش کرده اند و آن را یک انقلاب جهانی ورای تعصبات نژادی و زبانی و قومی می دانند. والسلام با نامه ای نا تمام.
بنام خدا
در رابطه با مطالب لازمی که در روز یک شنبه هفته ی گذشته اعضای محترم کمیته ی فرهنگی ی مجلس شورای اسلامی پس از بازدید پنج ساعته ی خود از دستاوردهای صدا و سیما به مسؤلان مربوطه تذکر دادند و سفارشات ارزنده ی بجایی که ارایه نمودند ، به عنوان وظیفه و شکرانه ی درک موضوع و احساس مسؤلیت ، لازم می دانم اینجانب نیز مطالبی را به عرض برسانم :
اولاً با این همه اعتراضهایی که تا کنون از جانب بعضی افراد و ارگانهای متعهد و دلسوز انقلاب از اشکالات فرهنگی صدا وسیما در روزنامه ها شده است ،این تشریف فرمایی خیلی دیر بوده است که البته تقصیر متوجه مجلسهای قبلی می شود نه مجلس فعلی .
ثانیاً پیشرفتهای فنی مشاهده شده در صدا و سیما هرچقدر هم خارق العاده و تحسین برانگیز باشد ، نباید مانع پی گیری ی گروه فرهنگی مجلس در مورد اشکالهای فرهنگی و مذهبی که مشاهده کرده اند بشود . زیرا اگر هدف انقلاب بر پایه ی اصلی آن که تعهدات فرهنگی برمبنای اعتقادات مذهبی است استوار نگردد و خدای نخواسته حتی در جهتی مخالف منحرف شود و طی مسیر کند ، پیشرفتهای فنی نه تنها غیر مفید ، بلکه باعث سرعت بیشتر انحراف از جاده ی اصلی هم می شود و با پیشرفت روز افزون علوم حتی سیر صودی هم بخود می گیرد .
ثالثاً وجود اشکالات فرهنگی که از دید روانشناسانه و واقع بینانه ی یک فرد متعهد مذهبی در صداوسیما کاملاً مشهود می باشد ، یا براثر نادانی و ساده لوحی دست اندرکاران آن می باشد ، که باید به علت نا شایستگی بلافاصله تعویض شوند و یا براثر غفلت و سهل انگاری و یا عدم اعتقاد و پایبندی به مسایل مذهبی مثل حرام و حلال و محرم و نامحرم می باشد که در چنین صورتی باید در پیشگاه ملت و در برابر دادگاهی که مدعی العموم خواستار تشکیل آن می باشد پاسخگو باشند و توبیخ گردند. لازم به ذکر است که ایرادهای فرهنگی ی صدا و سیما را نباید دست کم گرفت .مخصوصاً بعضی از ایرادها که در لابلای برنامه های اجتماعی ، ورزشی ، فرهنگی و غیره مشاهده می شود ، چنان اثر مخربی دارد که ممکن است یکی از آنها اثر مثبت هزاران سخنرانی ی امام جمعه و فلان سخنور و فیلمهای مذهبی و عزاداری و نوحه سرایی و غیره را نه تنها خنثی کند ، بلکه به مسخره هم بگیرد . به عنوان مثال اگر در یکی از فیلمها و مصاحبه ها ، مرد یا زنی را به عنوان بازیگر، بخصوص در نقش اصلی و یا قهرمان داستان و یک هنرمند موجه یا یک شخص صاحب نفوذ یا ورزشکار به عنوان یک چهره ی مؤثر اجتماعی با ریخت ، گفتار و یا رفتار ضد فرهنگی ، مخصوصاً به عنوان یک فرد شایسته و مثبت نشان داده شود، از نظر روانی چنان تأثیر مخربی در اجتماع ،مخصوصاً در قشر جوان می گذارد که هر سخنرانی ی خلاف آن را عملاً به مسخره می گیرد . هرچند که به وسیله بزرگترین مرجع یا دانشمند ایراد شده باشد.
یا مثلاً اگر فیلمی را نشان دهد که بازیگران زن و مرد دور هم نشسته باشند و خواهربرادروار با هم شوخی و بگو بخند داشته باشند ، تمام رشته هایی که در مراعات مسایل محرم و نامحرم رشته شده باشد پنبه خواهد شد.و اگر مسؤلان صدا و سیمایی که ادعا می کنند پیک تبلیغاتی انقلاب اسلامی در جهان می باشند ، چنین حقیقتی را درک نکنند وای بحال انقلابمان .
بنام خدا
در رابطه با مطالب لازمی که در روز یک شنبه هفته ی گذشته اعضای محترم کمیته ی فرهنگی ی مجلس شورای اسلامی پس از بازدید پنج ساعته ی خود از دستاوردهای صدا و سیما به مسؤلان مربوطه تذکر دادند و سفارشات ارزنده ی بجایی که ارایه نمودند ، به عنوان وظیفه و شکرانه ی درک موضوع و احساس مسؤلیت ، لازم می دانم اینجانب نیز مطالبی را به عرض برسانم :
اولاً با این همه اعتراضهایی که تا کنون از جانب بعضی افراد و ارگانهای متعهد و دلسوز انقلاب از اشکالات فرهنگی صدا وسیما در روزنامه ها شده است ،این تشریف فرمایی خیلی دیر بوده است که البته تقصیر متوجه مجلسهای قبلی می شود نه مجلس فعلی .
ثانیاً پیشرفتهای فنی مشاهده شده در صدا و سیما هرچقدر هم خارق العاده و تحسین برانگیز باشد ، نباید مانع پی گیری ی گروه فرهنگی مجلس در مورد اشکالهای فرهنگی و مذهبی که مشاهده کرده اند بشود . زیرا اگر هدف انقلاب بر پایه ی اصلی آن که تعهدات فرهنگی برمبنای اعتقادات مذهبی است استوار نگردد و خدای نخواسته حتی در جهتی مخالف منحرف شود و طی مسیر کند ، پیشرفتهای فنی نه تنها غیر مفید ، بلکه باعث سرعت بیشتر انحراف از جاده ی اصلی هم می شود و با پیشرفت روز افزون علوم حتی سیر صودی هم بخود می گیرد .
ثالثاً وجود اشکالات فرهنگی که از دید روانشناسانه و واقع بینانه ی یک فرد متعهد مذهبی در صداوسیما کاملاً مشهود می باشد ، یا براثر نادانی و ساده لوحی دست اندرکاران آن می باشد ، که باید به علت نا شایستگی بلافاصله تعویض شوند و یا براثر غفلت و سهل انگاری و یا عدم اعتقاد و پایبندی به مسایل مذهبی مثل حرام و حلال و محرم و نامحرم می باشد که در چنین صورتی باید در پیشگاه ملت و در برابر دادگاهی که مدعی العموم خواستار تشکیل آن می باشد پاسخگو باشند و توبیخ گردند. لازم به ذکر است که ایرادهای فرهنگی ی صدا و سیما را نباید دست کم گرفت .مخصوصاً بعضی از ایرادها که در لابلای برنامه های اجتماعی ، ورزشی ، فرهنگی و غیره مشاهده می شود ، چنان اثر مخربی دارد که ممکن است یکی از آنها اثر مثبت هزاران سخنرانی ی امام جمعه و فلان سخنور و فیلمهای مذهبی و عزاداری و نوحه سرایی و غیره را نه تنها خنثی کند ، بلکه به مسخره هم بگیرد . به عنوان مثال اگر در یکی از فیلمها و مصاحبه ها ، مرد یا زنی را به عنوان بازیگر، بخصوص در نقش اصلی و یا قهرمان داستان و یک هنرمند موجه یا یک شخص صاحب نفوذ یا ورزشکار به عنوان یک چهره ی مؤثر اجتماعی با ریخت ، گفتار و یا رفتار ضد فرهنگی ، مخصوصاً به عنوان یک فرد شایسته و مثبت نشان داده شود، از نظر روانی چنان تأثیر مخربی در اجتماع ،مخصوصاً در قشر جوان می گذارد که هر سخنرانی ی خلاف آن را عملاً به مسخره می گیرد . هرچند که به وسیله بزرگترین مرجع یا دانشمند ایراد شده باشد.
یا مثلاً اگر فیلمی را نشان دهد که بازیگران زن و مرد دور هم نشسته باشند و خواهربرادروار با هم شوخی و بگو بخند داشته باشند ، تمام رشته هایی که در مراعات مسایل محرم و نامحرم رشته شده باشد پنبه خواهد شد.و اگر مسؤلان صدا و سیمایی که ادعا می کنند پیک تبلیغاتی انقلاب اسلامی در جهان می باشند ، چنین حقیقتی را درک نکنند وای بحال انقلابمان .
اگر کمی کنجکاوانه ،هشیارانه و حسابگرانه به طرز اتنخابات ریاست جمهوری ی مصر و مراحل و طریقه ی انتخاب شدن مسری به ریاست جمهوری که قبلاً در همین وبلاگ بیان کرده ام دقت شود ،مشخص می شود مرسی کسی نیست که بتوان به او اطمینان کرد .و حتی برای گروه اخوان المسلمین هم نمی تواند کاملاً مورد اطمینان باشد چون او دومین کاندید ایشان بوده است و پس از آن هم که انتخاب شد با همه ی رفت و آمدی که کارشناسان آمریکا در مصر داشتند به راحتی مهره های رده بالای ارتشی رژیم سابق را کنار گذاشت و بدون دغدغه از تمرد ارتش به ایران آمد و آن سخنرانی فضاحت بار را علیه سوریه ایراد کرد و برای خالی نبودن عریضه علیه اسراییل هم مطالبی کلیشه ای با صدایی بلند بیان کرد تا مثل چند ماه پیش اردوغان با آن شعارهای احساس برانگیزش جسی انقلابی به خودش بگیرد تا بتواند ضرباتی انقلابی به جبه ی مقاومت واقعی علیه اسراییل بزند . وعلاوه براین دلایل زیر نیز حاکی برین مدعاست :
1- پس از پیروزی وی درانتخابات ریاست جمهوری مصر اولین سفرش به عربستان بود.
2- در سفر به ترکیه هماهنگی کاملش را با برنامه های اردوغان اعلام کرد. 3- در موقعیتی که چین و روسیه از حق وتو به نفع سوریه استفاده کرده بودند در سخنرانی در ایران بیشترین اعتراضش به استفاده از حق وتو در شورای امنیت بود.
4- افشای مکالمه ی تلفنی اش در روزنامه های مصری با رهبران اسراییل که باعث آبروریزی اش در دنیا شد .
5- پیشنهاد دخالت دولتهایی که بیشترین سهم را در آشوبهای داخل سوریه دارند به عنوان میانجی بین دولت و مخالفان داخلی سوریه .
6- ادامه ی رابطه حسنه با آمریکا وحتی اعلام رسمی آن و مسایلی دیگر . . با همه ی اینها مایه ی شگفتی است در اخبار صدا و سیمای ایران تا دو سه روز پیش در برابر مخالفان مسری چنان از قانون پیشنهادی ی به ظاهر اسلامی ی مرسی پشتیبانی می کرد و مخالفانش را به باد انتقاد می گرفت که گویی رهبری فرشته خو می خواهد به اوضاع مصر سروسامان بدهد و همه ی مخالفانش شیطانهایی هستند که مانع کارش می شوند . که با مطابی که ناخوداگاه یکی از مصاحبه شوندگان موافق رییس جمهور در برابر دوربین گفت : «هرچند اهداف انقلاب در این دوسال محقق نشده است ولی نباید آشوب راه انداخت» ولی نگفت پس چگونه باید جلوی خودکامگیهای مسری را گرفت تا مصر را به عربسانی دیگر تبدیل نکند که هم ادعای اسلامی و آن هم اسلام افراطی ی القاعده ای داشته باشد و هم مخالف جبهه مقاومت بر ضد اسراییل باشد . و نیز در آخر اخبار باز مجری اعلام کرد که بعضی از گروههای اسلامی مخالف با مرسی حاضر شده اند با او وارد مذاکره شوند . که این حکایت از این دارد که همه ی مخالفانش ضد دین و سکولار نیستند و متأسفانه مجریان سطحی نگر صدا و سیما بی جهت به آنها تهمت می زنند . در خاتمه باید از رییس جمهور مصر پرسید که پشتیبانی از جنایات نظامی ترکیه و عربستان علیه دولت سوریه که سخت ترین دشمن اسراییل است و درعین حال اصرار بر دخالت سیاسی آنها در کشمکشهای داخلی ی آن کشور و رابطه حسنه با آمریکا و اعلام رسمی آن در حالی که همه ی بچه ها هم می دانند تمام جنایتهای اسراییل با پشتیبانی آمریکا صورت می گیرد ، با شعارهای خرخره پاره کن ضد اسراییلی چه صیغه ایست ؟ .
البته جوابش اینست : که چون دولت اسراییل خیلی بی آبرو شده است و نمی شود علناً از او حمایت کرد بعد ازین مگر با آبرو گرفتن از شعارهای ضد اسراییلی بتوان برای نجاتش از لجنی که در آن گیر کرده است کاری کرد.